نکند یوسف عمرم رود از مصر خیالت
باز ، آواره ی تنهایی چاهم بکنی...
با تقدیم احترام به تمام داشته ها و یادگارهای دوره کارشناسی ام ، دوستان یار و یاران دوست ...
هم انان که دلتنگ باهم بودنهایشان هستم
هم انان که شیرینی ایام بودند و از همین رو گذشتند
هم انان که به دوستی معنا بخشیدند ، انقدر که دشمنیها فراموش اند
یاد باد ایام خوش با هم بودنمان ، یاد باد ...
به نام خدا
از دنیا چی می خوای ...؟!!!
این سوالیه که مدتیه ذهنم رو مشغول خودش کرده و برای پیدا کردن جوابش واقعا به بن بست رسیدم و راستش شاید یکی از مهمترین اهدافم از نوشتن ، پیدا کردن جواب این سوال بوده باشه .
ببین ، وقتی ندونی از دنیا چی می خوای دیگه به پوچی می رسی و خوب این که دیگه زندگی کردن نیست !
ببین میگن یه فرصت بهت میدیم(مثلا پول _ قدرت _ زمانی برای زندگی کردن و ...) ولی اول باید ما را متقاعد کنی ازش استفاده می کنی (طبعا استفاده خوب نه بد ...) .
واقعا آیا همه ما می تونیم بگیم چه کارهایی قراره انجام بدیم ؟!!!
بیاید به همدیگه کمک کنیم تا معنای زندگی کردن رو بفهمیم ، و این همون پیدا کردن راه زندگیه .
باز می پرسم : واقعا من از دنیا چی می خوام ...؟!!!