19 بهمن 89
هنوز هم زمستان ست ...
قلبم سراسر درد و اندوه ست ، این روزها که می گذرد ، هی احساس می کنم هر لحظه فرتوت تر می شوم !
نه اشتباه نکن این ربطی به زمان ندارد ، این کار زمانه است !
چه بیهوده میگذرد وقتی زمین و زمان دست به دست هم دهند تا تو را از خواستنی های قلبت دور کند !
چرا اگر کسی مرتکب اشتباهی شد باید تا آخر عمرش تاوان پس دهد و قلبش و زندگی اش را به دست باد سپارد ؟
ما مردم چکاره هستیم وقتی خدا حتی از بدترین اشتباهات هم می گذرد و فرصت دوباره می دهد ؟!
شما را به عزیزترین داشته هایتان قسم می دهم ، اگر از کسی اشتباهی دیدید ، ولو بدترین شان ، اجازه جبران به او بدهید ، حتی اگر خودتان تحمل نداشتید ، ادامه ندهید ، اما اجازه بدهید او لااقل برای خودش ، انسان بماند .
ما انسانیم ، خدا به ما فرصت جبران داده ست ...
این هم از پاییز ...
پاییز هم با تمام مهربانی هایش و با تمام زیبایی هایش (هرچند امسال بخاطر مشغله فراوان ، من بی نصیب از آن بودم) در حال گذر از مقابل دیدگان ماست .
و این آخرین نفسهای پادشاه فصلهاست ...
یلدایتان میمون